خلق ایده و کانسپت معماری
اگر تا به حال چیزی طراحی کردهاید، چه در زمینه معماری، گرافیک یا طراحی داخلی، حتما این حس را تجربه کردهاید که تمام تلاش خلاقانهتان را در یک پروژه صرف کردهاید و ایده های شما به پایان رسیده است! وقتی پروژه در حال اتمام است و شما مشغول بررسی جزئیات و کارهای نهایی هستید، حس عجیبی به شما دست میدهد. احساس میکنید که نمیخواهید به طور رسمی پروژه را به پایان برسانید، چرا که این به معنای شروع پروژه بعدی است که در پسزمینه در انتظار شماست! این یک ترکیب عجیب از هیجان و ترس است؛ لذتبخشترین و در عین حال ترسناکترین نقطه در زمان طراحی! امروز با پادیس آرت برای آموزش روشهای ایده پردازی در معماری، همراه باشید.
شک و تردید در طراحی
در چنین لحظاتی است که در ذهن شما پس از اتمام یک پروژه و در شرف آغاز پروژهی بعدی، شک و تردید شروع به creeping in میکند؛ یعنی افکاری مانند: آیا میتوانم این کار را دوباره انجام دهم؟ شاید آن ایده خوب قبلی آخرین ایدهای باشد که من تاکنون داشتهام! آیا هنوز هم قابلیتهای لازم را دارم؟ آیا این پروژه خوب خواهد بود؟ و اگر خوب باشد، آیا بهتر از پروژه قبلی خواهد بود؟ اگر در گذشته این احساسات را تجربه کردهاید یا اگر اکنون آن را احساس میکنید، شما تنها نیستید. من هم در حال آماده شدن برای شروع یک پروژه جدید هستم و در مقاله پادیس آرت قصد دارم در مورد چگونگی برخورد با این حسها و پیدا کردن ایدههای جدید صحبت کنم.
ایده پردازی به روش ارتباطی
در این زمینه، اصطلاحی وجود دارد که توسط آرتور کستلر «Arthur Koestler» در کتابش «کنش خلاقیت» که نام ترجمهی فارسی آن قانونهای خلاقیت در شوخی، هنر و علم است؛ به نام «ارتباطی» مطرح شده است. به زبان ساده، «ارتباطی» به معنای پیوند دادن دو ایده کاملاً جدا و غیر مرتبط است. برای مثال، طراحی برج سیرز در شیکاگو که نام جدید این برج، ویلیس میباشد و توسط معمار بروس گریام و مهندس سازه فضل الرحمن خان که برای اسکیدمور، اوینگز و مریل «Skidmore Owings and Merrill » کار میکردند، ساخته شده است؛ یک نمونه عالی از این موضوع است. داستان از این قرار است که این دو شریک در حال ناهار خوردن در باشگاه شیکاگو و بررسی مفاهیم طراحی برای یک برج اداری بودند.
آنها به این نتیجه رسیدند که یک سری لوله با دیوارهای مشترک، راهی بسیار کارآمد برای حمایت از یک ساختمان بسیار بلند است. اما این رویکرد به یک حجم نسبتا بزرگ منجر میشد. گفته میشود که گراهام در این لحظه به بسته سیگار خود نگاه کرد و شروع به جابجایی آنها به ارتفاعات مختلف کرد. در این لحظه، او فهمید که اگر هر لوله به صورت عمودی جابجا شود، هم باریک بودن از نظر دیداری و هم یکپارچگی سازه حفظ میشود. این ارتباط میان یک آسمانخراش و یک بسته سیگار، ایدهای نو برای برج سیرز به ارمغان آورد.
تفکر غیرمتعارف برای یافتن ایده های نو
یادگیری بر اساس اصطلاح «ارتباطی» نیاز به تفکر غیرمتعارف دارد. باورهای رایج و فرآیندهای فکری تکراری همیشه نتایج مشابهی را به همراه خواهند داشت. این روش به ما اجازه میدهد تا فراتر از راهحلهای معمول برویم. با پذیرش کنشها و محدودیتها، مانند حداکثر ارتفاع یک ساختمان، ما به راهحلهایی دست مییابیم که به تدریج موفقیتهای قبلی را رو به جلو و پیشرفت سوق میدهد. «ارتباطی» میتواند محدودیتهای قبلی را تخریب کند و در عین حال محدودیتهای جدیدی را ایجاد و تعیین کند.
مراحل خلاقیت از تحقیق تا تحقق
قبل از کستلر، گراهام والاس در کتابش به نام «هنر تفکر» چهار مرحله ی خلاقیت را مطرح کرده است: "آماده سازی"، "رشد و تکوین"، "روشنایی یا کشف" و "آزمایش و تأیید". او بر این باور است که تعامل این مراحل بین فکر آگاه و ناآگاه به ما اجازه میدهد تا کارهای خلاقانهای تولید کنیم. در ادامه به شرح هریک از این مراحل مختلف خلاقیت از زبان والاس میپردازیم.
آمادهسازی: این مرحله پایهگذاری و زیرساخت تفکر را برای مراحل بعدی فراهم میکند. این مرحله شامل جمعآوری سوالات، تلاش برای درک زمینه و شناخت مشکل است تا تلاشهای مراحل بعدی را متمرکز کند. در معماری، این میتواند شامل انجام تحقیق پیشینه، درک شرایط توسعه و تحلیل سایت باشد. یا به طور کل در این مرحله، شما باید اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری کنید و با زمینهای که در آن کار میکنید آشنا شوید.
تکوین و رشد ( دورهای که طرح های ذهنی را روی کاغذ میآوریم و کرکسیون ها را پیش میبریم): در این مرحله، اطلاعات انباشته شده در ذهن شروع به کار میکند. والاس پیشنهاد میکند که کار کردن بر روی چندین مشکل به طور همزمان احتمال موفقیت در رشد را افزایش میدهد. پس در این مرحله، شما اطلاعات را پردازش کرده و به آن فکر میکنید. این فرآیند ممکن است شامل ترسیم ایدهها یا حتی اجرای آزمایشی آنها باشد.
این مرحله در ناخودآگاه اتفاق میافتد. مرحله قبلی (آمادهسازی)، ذهن را با اطلاعات بسیاری پر کرده است و دوره تکوین، ذهن ناخودآگاه را به کار وادار میکند تا ارتباطات و ایده ها را کشف و شکل دهد. کشف و ایجاد ارتباطات، کلید موفقیت دوره تکوین است و والاس در واقع پیشنهاد میکند که کار بر روی چندین طرح یا مشکل، به طور همزمان، احتمال موفقیت دوره ی تکوین را افزایش میدهد. این باعث میشود که ذهن از توسعه یک راهحل واحد، دور شود و به جایی برود که به طور ناخودآگاه چندین مسئله را به طور همزمان بررسی کند.
من شخصا دوره تکوین را آزاردهنده میدانم، زیرا به شدت منتظر مرحله بعدی هستم که روشنایی نامیده میشود.
این مرحله، منبع بیشترین اضطراب در زندگی خلاق من است. روشنایی پس از یک دوره نامشخص از رشد، میآید.
این همان پرتو نوری است که از میان ابرها به زمین میتابد و به ناحیهای میرسد که هرگز ندیدهاید! اغلب احساس میکنم که به روشنایی نزدیک میشوم اما دوباره به عقب رانده میشوم. اما وقتی ایدهها شروع به آشکار شدن میکنند، میدانم که روشنایی نزدیک است. معمولاً این افکار، یا به عبارتی آنچه والاس "قطارهای همپیوندی" مینامد، مقدمهای برای دور دیگری از ایدهها است که کمی جلوتر میروند و در نهایت به راهحل میرسند.
روشنایی و کشف: این مرحله معمولاً بعد از یک دوره نامشخص از تکوین و طرح زدن های پی در پی، هویدا میشود. ایدهها در این مرحله خود را نشان میدهند و به مرحله حل مسئله نزدیکتر میشوند. یا این مرحله میتواند زمانی اتفاق بیافتد که شما ناگهان یک ایده جدید را کشف میکنید. این ممکن است پس از یک دوره از تفکر عمیق یا حتی در حین یک فعالیت غیر مرتبط رخ دهد.
تأیید: در این مرحله، ما ایده را آزمایش میکنیم. این فرایند برای هر کسی متفاوت است و گاهی اوقات نیاز است تا چندین بار ایده را اصلاح کنیم. شما ایده خود را در مرحله ی تایید، آزمایش و بهبود میبخشید. این فرآیند ممکن است شامل بازخورد از دیگران یا اجرای پروژه به صورت محدود باشد.
در واقع "تایید"جایی است که ما ایده را تست و نهایی میکنیم. برای برخی این فرآیند آسانتر از مراحل دیگر است. فرآیندهای ناخودآگاه که مفهوم روشنشده را به خودآگاه ارائه میدهند، تمام محاسبات لازم برای اثبات اینکه ایدهها معتبر یا حتی خوب هستند را انجام ندادهاند. برای من، روشنایی ایدهای کامل را روی میزم نمیگذارد. من باید روی آن کار کنم، لایه به لایه بسازم، آزمایش و طراحی کنم و تلاش فیزیکی به کار ببرم.
اهمیت محدودیت ها در خلاقیت
چگونه میتوانیم موفقیت یک راهحل معماری را نسبت به دیگری ارزیابی کنیم؟ محدودیتها برای وجود کار ما ضروری هستند؛ چه اقتصادی، چه قانونی و چه در زمینه فناوری. به جای دیدن این محدودیتها به عنوان موانع، باید آنها را فرصتهایی برای نوآوری ببینیم. چطور میتوانید محدودیتی مانند محدودیتهای مساحت یا حجم را به طرز هوشمندانهای زیر پا بگذارید؟ چگونه میتوانید به طرز هوشمندانهای یک محدودیت را دور بزنید؟
وقتی از محدودیتها صحبت میکنم، بیشتر از نیاز به یک خانه یا نیاز به یک مدرسه است. سوالاتی که باید بپرسید عمیقتر از آن است. محدودیتها فرصتهایی برای نوآوری و مرزهایی برای فشار آوردن هستند. مثلا چگونه میتوانید به طرز هوشمندانهای یک محدودیت مانند اینها را دور بزنید؛ محدودیت منطقهای یا حجم یا محدودیت شیب سقف؟ اگر فقط میتوانستید از فناوری برای حل مشکل خود استفاده کنید، چه شکلی خواهد داشت؟ اگر این پروژه را بهصورت از راه دور میساختید و یا فقط میتوانستید فقط از یک ماده استفاده کنید، نتیجه ی کارتان، چه شکلی خواهد داشت؟
به ماهی ها فکر کنید! آنها به اندازه ی تنگی که در آن هستند رشد میکنند. خوب، همین برای کار طراحی شما نیز صادق است. اگر برای انجام و یا پیش بردن طرح و حل مشکلات، هشت ساعت کار در روز را تعیین کردهاید اما میبینید که گیر کردهاید و نمیتوانید به نتیجه ای هر چند کوچک از طرحهایتان برسید و به دنبال الهام و یافتن کانسپت هستید، زمان را نصف کنید! مثلا این هشت ساعت کاری را به خلق سه طرح اختصاص دهید، حالا فقط سه ساعت فرصت دارید! به این فکر کنید که برای دستیابی به هدف خود در نیمی از زمان، باید چه کار متفاوتی انجام دهید که زودتر به نتیجه برسید؟
-
تغییر عادات :
آیا تا به حال این ترفند را امتحان کردهاید که در حین مسواک زدن دست خود را عوض کنید؟ انجام کار سادهای مثل این میتواند ذهن شما را بر روی مشاهدات جدید باز کند. طراحی ضد پروژه نیز میتواند به این ایده کمک کند.
-
طراحی ضد پروژه :
طراحی ضدپروژه، فکر کردن به این سوالات است که آیا عمومی میتواند خصوصی باشد؟ آیا بالا میتواند پایین باشد؟ آیا صحنه میتواند تماشاگر باشد؟ آیا باز میتواند بسته باشد؟ آیا گرانقیمت میتواند به ارزانقیمت تبدیل شود؟ آیا سنگین میتواند سبک شود؟ و این یک بازی است که میتوانید در سطوح مختلف انجام دهید.
از جمله حذف تمام محدودیتهایی که قبلاً درباره آنها صحبت کردیم. پروژه چه شکلی خواهد داشت اگر مجبور نبودم به X یا Y پایبند باشم؟ اغلب بهترین راهحل، سادهترین است، یکی که شامل کمترین حرکت باشد و خالصترین و کمپیچیدگیترین باشد. چه راهحلی وجود دارد که نیاز به هیچ ابزاری برای ساخت نداشته باشد؟ راهحل رایگان چه خواهد بود اگر شما آن را تأمین مالی میکردید، آیا آن را به شکل متفاوتی انجام میدادید؟
-
حذف متغیرها :
مدام متغیرها را حذف کنید. یک کتابخانه بدون کتاب، یک تئاتر بدون صفحه نمایش. چه چیزی وجود دارد که اگر حذف شود، همه چیز دیگر بیمعنا خواهد بود؟
از ایده تا تحقق
ایده ها در همه جا وجود دارند، اما ما باید خود را برای دریافت آنها آماده کنیم. توجه کنید به چیزهایی که از دست دادهاید، زیرا در حال تمرکز بر روی صفحهای که جلوی شماست، بودهاید. نگاهی به اوضاع از یک زاویه جدید بیندازید. همیشه به یاد میآورم که در اولین روز کلاس فیزیک دبیرستان، معلم ما شمعی روشن کرد و از ما خواست تا هر چه را که درباره شمع میتوانیم بنویسیم. پس از اینکه از یک دقیقه بیشتر ایدهها تمام شد، متوجه شدیم که همه ما فقط ویژگیهای واضح و مشاهدات ظاهری را یادداشت کردهایم. در اینجا معلم به ما خاطر نشان کرد که ما نیاز داریم تا عمیقتر و با دقت بیشتری مشاهده کنیم.
با نگاه به گذشته در میابیم که هیچ چیز جدیدی در این دنیا وجود ندارد. درک این موضوع میتواند شما را آزاد کند تا به راهحلهایی که دیگران قبل از شما توسعه دادهاند نگاه کنید. چه در طبیعت، انتزاع، هنر، عکاسی، فیلمها، نور، انسانها، اینستاگرام، پینترست، کتابها، نقشههای سایت، رنگها، باد، اقیانوس، ابزارها، حرکت، احساسات، آبوهوا، بو، شکل، دیگر حرفهها و دیگر رشتهها و چه در زندگی روزمره، ایدهها در اطراف ما وجود دارند. اگرچه ممکن است که قبلاً به کار رفته باشند، اما هیچکس آنها را به شیوه شما انجام نداده است و این نگرش، یکی از آزادکنندهترین ایدهها در آغاز یک پروژه جدید است!
چه چیزی در انتظار ماست؟
در نهایت، ما نمیدانیم که تمام این ایدهها به کجا منجر خواهد شد و این بخشی از جذابیت کار است! حتما با پادیس آرت همراه شوید و پس از هر بار انتشار مقالهی جدید، آن را برای توسعهی دانش هنر و معماری خود، مطالعه کنید.